کدامين آيه را دروغ مي‌پنداريد؟!

اصل مهدويت و اين‌که آينده از آن مستضعفان و صالحان و وعدة تخلف‌ناپذير الهي بر غلبه علمي و عيني اسلام است[1] در قرآن به صراحت بيان گرديده، چنان‌که ويژگي وارثان نيز به روشني تبيين شده است؛ [2] خداوند به اهل ايمان و عمل صالح، وعده داده که آينده از آن صالحان و شايستگان است.[3] البته بناي قرآن بر ذکر جزئيات و يا نام نيست و تبيين آن به پيامبر گرامي اسلام  صلي الله عليه و آله و سلم   سپرده شده[4] و آنچه او مي‌گويد لازم‌الاجرا ست،[5] چنان‌که اصل نماز، مطرح شده و جزئيات آن ( جز برخي موارد) به پيامبر واگذار شده است و يا مثلاً اصل ولايت و امامت در آيات متعدد ذکر شده است[6] ولي نام و جزئيات مطرح نشده است.
دربارة مهدويت و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، شيعه و سني روايات فراواني دارند که برخي محققين تعداد آن را تا چند هزار روايت گفته‌اند که با حذف مکررات حدود دو هزار روايت است. با توجه به ماه مبارک رمضان اين نوشتار را به تأملي در آيات در باره مراحل مختلف زندگي حضرت مهدي ـ ارواحنا له الفداء ـ اختصاص مي‌دهيم چرا که توجه به آيات، راه هر نوع تکذيب را بسته و بهترين دليل بر امکان هر چيزي، وقوع آن است.
1. عجيب است، آنهايي که تولد مخفيانه و حفظ حضرت موسي عليه السلام  و حضرت ابراهيم عليه السلام  را باور دارند، چگونه مخفي بودن ولادت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  برايشان عجيب است. مخفي بودن ولادت از نگاه بيگانگان و جاسوسانِ دستگاه عباسي، همان‌ها که منتظر ولادت اين فرزند بودند و مي‌دانستند بساط ظلم و ستم را بر مي‌چيند؛ اما اراده خدا بر اين بود که همانند حضرت موسي و حضرت ابراهيم با آن همه مکر و حيله فرعون و نمروديان و کشتن زنان و فرزندان بسيار، باز آن حضرت متولد شده و محفوظ بماند بت‌شکن طاغوت و منجي انسان‌ها گردند.
گواهي حکيمه خاتون ـ دختر امام جواد عليه السلام  ـ که شخصيت با فضيلتي بوده و جناب نرجس ـ مادر امام زمان ـ تحت تربيت و پرورش او بوده است،[7] حتماً ارزشمند است. البته عجيب نيست وقتي کسي شهادت دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم   يا ام ايمن را به بهانه زن بودن يا بهانه‌هاي واهي ديگر نپذيرد، چگونه مي‌خواهد گواهي حکيمه بر تولد امام عصر را بپذيرد؛ البته جناب حکيمه تنها نيست؛ خود امام حسن عسکري عليه السلام ، به عنوان پدر، نه تنها خود اعلان مي‌دارد بلکه با به رؤيت رساندن فرزند به نزديکان و يا عقيقه دادن به ياران و نزديکان،[8] همه را به شهادت گواهي مي‌گيرد. خدايي که مادر ابراهيم عليه السلام  و مادر موسي عليه السلام  را از چنگال فرعون[9] و نمرود رهانيد و فرزند عزيزشان را به مقام و اريکه صدارت رساند، نرجس را نيز حفظ کرده و فرزند عزيز او را به امامت رسانده و پس از آن به پيروزي و صدارت خواهند رساند. رواياتي که از زبان حکيمه خاتون به صراحت اعلام مي‌دارد که: فقط در نرجس، اثر حمل بود[10] و البته در آغاز حال و شرايط وضع حمل را در مادر نمي‌بيند، اما پس از آن گواهي مي‌دهد که: ناگاه بانو برخاست و بر او اثر حالات وضع حمل پديد آمد،[11] براي اثبات تولد امام زمان کافي است؛ «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛[12] پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد و دروغ مى‌شماريد؟»
2. عجيب است که فراموش مي‌شود حضرت عيسي عليه السلام  در کودکي به پيامبري مي‌رسد: «يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»،[13] و فراموش مي‌شود که قبل از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  دو بزرگوار ديگر در سنين کم به امامت رسيدند. امام جواد عليه السلام  و امام هادي عليه السلام  و هر دو در مرأي و منظر دو گروه بودند؛ دو گروهي که با تمام وجود سخنان، رفتار، سکوت، و همه حالات و سَکَنات امام را رصد مي‌کردند:
اول: دشمناني که به دنبال نقطه ضعف بودند. چنان که تشکيل جلسات مکرر علمي مأمون براي امام رضا عليه السلام  و امام جواد عليه السلام  و فرستادن دانشمندان مطرح روز با سؤالات مختلف، همه در راستاي رصد کردن و به توهم رسوا نمودن و شکست امام بود، اما دريغ که نقطه ضعفي بيابند که اگر بود، مطرح مي‌شد. دانشمندي مانند يحيي بن اکثم از صيد مُحرِم مي‌پرسد که اگر مُحرِمي صيد کند، چه حکمي دارد و امام آن‌قدر مسأله و فرض‌هاي مختلف آن را تبيين مي‌کند که فرد متحير و خاضع شده، لب فرو بسته و در مقابل فرض‌هاي مختلف، فقط شنونده مي‌گردد.[14]
اگر هر يک از ائمه ـ به ويژه اماماني که در سن کودکي بودند ـ داراي کوچکترين نقطه ضعفي بودند، دستگاه تبليغاتي اموي و عباسي چه‌ها که نمي‌کردند، همين داستان درباره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  نيز حاکم است. ماجراي جعفر، عموي مدعي دروغين، شنيدني است که هر چه گشت نقطه ضعفي از اين بزرگوار پيدا نکرد و چون به ادعاي امامت، خواست بر برادر (امام عسکري) نماز بگذارد، چگونه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  ـ کودکي به ظاهر پنج ساله بود ـ او را کنار مي‌زند. [15]
دوم: گروهي ديگر که به دقت امام عليه السلام  را رصد مي‌کردند و به تمام حرکات امام توجه داشتند، عالمان و فقيهان و محدثان و شخصيت‌هاي بزرگي بودند که امام را ديده بودند؛ با امام مأنوس بوده و با او زندگي مي‌کردند. افرادي نظير علي بن جعفر که فرزند امام صادق عليه السلام ، برادر امام موسي‌کاظم عليه السلام ، عموي امام رضا عليه السلام  است و با سه امام زندگي کرده است. مطالب آنان را روايت کرده و دين‌شناس است. او با تمام وجود در مقابل امام جواد عليه السلام  زانو مي‌زند، بدون کفش و لباس رسمي به سوي او مي‌دود، دستان او را مي‌بوسد و سخن امام جواد عليه السلام  را همان سخن امام رضا و امام کاظم و امام صادق مي‌بيند و مي‌داند.[16]
عثمان بن سعيد، اولين نايب خاص امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف  با امام هادي عليه السلام  و امام حسن عسکري عليه السلام  زندگي کرده و مورد اعتماد و ثقه آن دو بزرگوار است[17] و گرد شمع حضرت مهدي ـ ارواحنا له الفداء ـ پروانه‌وار مي‌چرخد و يا محمد بن عثمان که با امام حسن عسکري عليه السلام  زندگي کرده و مورد اعتماد و ثقه است، نايب دوم امام عصر مي‌گردد.[18] «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
3. عجيب است آنان که مي‌دانند و از قرآن مي‌خوانند که حضرت نوح 950 سال پيامبر بوده است،[19] منکر عمر طولاني‌اند يا آنان که قائل‌اند به اينکه ادريس پيامبر يا خضر عمر طولاني دارد منکر عمر طولاني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  هستند، خنده‌دار تر آنکه، آناني که معتقدند، دجال در زبان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم   زنده بوده و هنوز زنده است و حتي خليفه دوم قرار بوده است او را بکشد، منکر عمر طولاني‌اند: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
4. عجيب آن است کساني که به صراحت غيبت و ناشناخته بودن يوسف حتي براي برادران[20] را باور دارند، چگونه زندگي غايبانه و ناشناخته حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  را نمي‌پذيرند؛ همو که در جلوي ديدگان فرمانده عباسي از سرداب مقدس خارج شده و غايب مي‌گردد:[21] «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
5. عجيب آن است کسي که درباره حضرت موسي عليه السلام  وقتي از شهر و ديار خود خارج شد، در قرآن مي‌خواند: «خائِفاً يَترقَّبُ؛[22] ترسان بود و مراقب» و يا ماجراي صلح حديبيه پيامبر را مي‌داند، چگونه از اين که يکي از دلايل غيبت، گريز از کشته شدن بي‌ثمر باشد را، درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  عجيب مي‌داند؛ گويا معني شجاعت اين است که وليّ خدا بايد، خود را بيهوده و بدون در نظر گرفتن شرايط به کشتن دهد: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
6. عجيب آن است کساني که آيات قرآن، قدرت خارق العاده فردِ ملازمِ حضرت سليمان که در وصف آن آمده: «مَن عِندَه عِلمُ مِن الکتاب»[23] و که به چشم به هم زدني، تخت بلقيس را مي‌آورد، را و يا مرده، زنده کردن حضرت عيسي عليه السلام  را که به اذن خداست: «اُحيِ المَوتي بِاِذنِ الله» مي‌بينند.
اما معجزه و قدرت آنکه حضرت عيسي پشت سر او نماز مي‌خواند ـ يعني حضرت مهدي ـ را نمي‌پذيرند:[24] «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
7. عجيب آن است آنان که به برکات امام ناشناخته و غايب متعجب‌اند، در قرآن مي‌بيينند که به صراحت دو مطلب را بيان مي‌کند: يکي اين که فايده رساني، منوط به شناخته بودن نيست، چنان‌که استاد حضرت موسي ـ آنکه ما او را خضر مي‌دانيم و قرآن بنا ندارد او را معرفي کند ـ ساعاتي با حضرت موسي است و با آنکه ناشناخته است چقدر با برکات و خيرات و فايده رساني همراه است. دوم آنکه، قرآن کريم، خير و برکات رساني را منوط به حکومت ظاهري، نبوت رسمي، اعلان اجتماعي و يا رياست نمي‌داند؛ حضرت عيسي عجل الله تعالي فرجه الشريف  در گهواره مي‌گويد: «وَ جَعَلَني مُبارَکَا اَينَ ما کُنتُ؛ وجودم را خدا مايه برکت قرار داده است.» حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  نيز مي‌فرمايد: «بي يدفع الله عزوجل البلاء عن اهلي و شيعتي» ؛ «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
8. عجيب است، کساني که به هم نشيني حيوانات درنده و غير درنده، صياد و صيد در عصر حکومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف  خرده مي‌گيرند و نهايتاً آن را معجزه مي‌پندارند، به دو نمونه تحقق يافته در قرآن کريم توجه نمي‌کنند، حضرت نوح عليه السلام  از هر حيواني جفتي را در کشتي گرد هم آورد، پس هر مکانيسمي که حضرت نوح بر قرار کرد، باز هم قابل تحقق است. همچنين حضرت سليمان عليه السلام  از حيوانات مختلف، سان ديدند و آنان در محضر او رژه مي‌رفتند، بنابراين هر مکانيسمي که سليمان انجام دادند باز هم شدني است، چه معجزه، چه مکانيسم مادي و عادي: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
9. عجيب است که عده‌اي چنين حکومتي را غير ممکن مي‌دانند، حکومتي که عدالت، امنيت و.. بر او حاکم باشد؛ رهبر او چون محرومان زندگي کند، و حال آنکه سيره او سيره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم   و حضرت علي عليه السلام  است و آنان نشان دادند که در اوج اقتدار، لباس زيباتر را به خدمتکار جوان هديه کردند. در اوج اقتدار در سومين روز گرسنگي، افطار اندک خود را به اسير، فرد غير مسلمان، کسي که هيچ يک از ارزش‌هاي آنان را قبول ندارد، بخشيدند: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
10. عجيب آن است که کسي که به شهادت قرآن عُزير پيامبر که صد سال، مُرد و دوباره رجعت نمود را باور دارد،[25] رجعت ائمه و ديگران را دروغ مي‌پندارند: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس كدام نعمت پروردگار خود را دروغ مي‌شماريد؟»
ختم کلام اين که اين منکران، يا بايد تمام موارد قرآن و واقعيات قرآني، ذکر شده يا ذکر نشده را دروغ پندارند تا بتوانند واقعيات روايي و تاريخي تحقق يافته را دروغ پندارند و يا بايد راه انصاف را پذيرفته و از لجاجت دست بردارند.




--------------------------------------------------------------------------------
[1].سوره توبه/ 33؛ سوره فتح/28؛ سوره صف/9.
[2]. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ سوره قصص/5.
[3].«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ سوره انبياء/105.
[4]. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم)؛سوره نحل، آيه 44؛ (لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا»؛ همان/ 64.
[5]. «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ سوره حشر/7.
[6]. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم» سوره نساء/59؛ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»؛سوره مائده/55.
[7]. قال دخلنا جماعة من العلوية على حكيمة بنت محمد بن علي بن موسى فقالت جئتم تسألون عن ميلاد ولي الله قلنا بلى و الله قالت كان عندي البارحة و أخبرني بذلك و إنه كانت عندي صبية يقال لها نرجس و كنت أربيها من بين الجواري و لا يلي تربيتها غيري؛ دلائل‏الإمامة، ص 269.
[8].کمال الدين، ج2، ص431-432.
[9] سوره قصص/7-13.
[10]. «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا سَيِّدِي الْخَلَفُ مِمَّنْ هُوَ قَالَ مِنْ سَوْسَنَ فَأَدَرْتُ طَرْفِي فِيهِنَّ فَلَمْ أَرَ جَارِيَةً عَلَيْهَا أَثَرٌ غَيْرَ سَوْسَن‏؛ الغيبةللطوسي، ص 234.
[11]. قَالَتْ فَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَ يس فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكِ إِذَا انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَيْهَا فَقُلْتُ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْكَ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا تَحِسِّينَ شَيْئاً قَالَتْ نَعَمْ يَا عَمَّةُ فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِي نَفْسَكِ وَ اجْمَعِي قَلْبَكِ....؛ كمال‏الدين، ج 2، ص424.
[12].آيات متعدد سوره الرحمن.
[13].سوره مريم/ 12.
[14] . وسائل‏الشيعة، ج 13، ص 14.
[15]. خَرَجَ صَبِيٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِيجٌ فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ يَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَى أَبِي فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِيُّ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ دُفِنَ إِلَى جَانِبِ قَبْرِ أَبِي؛ بحارالأنوار، ج 50، ص 332.
[16]. الكافي، ج 1، ص 322.
[17].امام هادي عليه السلام : العمري ثقتي. الكافي، ج 1 ، ص330.
[18]. ٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا مُحَمَّدٍ عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَ مَا قَالَا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ؛ الكافي، ج 1 ، ص329 .
[19]. «فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عام»؛ سوره عنکبوت/ 14.
[20]. «وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُون»؛ سوره يوسف/58.
[21]. بحارالأنوار، ج 52 ، ص52 .
[22].سوره قصص /18 و 21.
[23].سوره نحل/ 40.
[24] . کيف انتم و امامکم منکم.
[25]. «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ»؛ سوره بقره/259.

 

منبع:مرکز مجازی مهدویت



موضوعات مرتبط: قرآن ، ،
برچسب‌ها: کدامين , آيه , را , دروغ , مي‌پنداريد؟! ,

تاريخ : جمعه 21 مهر 1391 | 12:9 | نویسنده : یالثارات الحسین |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.